125 ممنونیم
عشق مامان ..... کاری کردی کارستون .فک کنم اگه خدای مهر بون اونقد عمر بهم بده که دچار آلزایمرم بشم این خاطره ای که برامون ساختی رو هر گز فراموش نمی کنم عزیزکم.. شاید به امید خدا یه روز برا بچت تعریفش کنم...دیروز وقتی ما دو تا داشتیم قایم باشک به قول خودت سک سک(سوک سوک) بازی می کردیم . فرار کردیدی رفتی تو اتاق خواب و......در و از اونور قفل کردی... تازه ذوقم می کردی که مامان نمی تونه بیاد تو اتاقو بگه سوک سوک .. اما اما ........ هرچی سعی کردم نتونستم درو برات باز کنم ..بابا هم اومدو اونم نتونست درو باز کنه.. نگو قفل ساز ...آخه عزیزم توی مرداد ماه اونم ساعت 2/5 ظهر قفل ساز کجا...
نویسنده :
مامی
19:38